روز هایی که بر شادی میگذرد...~!

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

6.زلزله بری دیگه بر نگردی...

دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۲۴ ب.ظ

واسه زلزله چند روزه ناراحتم و با دیدن عکس ها و سرگردونی زلزله زده های عزیز قلبم مچاله میشه. 

زلزله شهر ما هم حس شد. ما واقعا شوکه شده بودیم و همینجوری وایستاده بودیم داشتیم نگاه میکردیم. حتی من اولش قصد بیرون اومدن از اتاقم رو هم نداشتم!!!

فک میکردم مثل دو سه دفعه قبل که شهر ما زلزله اومده بود فقط لوسترا تکون میخورن و تموم میشه

ولی واااقعا وحشتناک بود

رفتیم وایستادیم وسط خونه همدیگه رو بغل کردیم 😐

میخواستیم اگه اتفاقی هم برامون میفته برا هممون بیفته...

من همیشه تصورم از زلزله 6,7 ثانیه بود ولی دیدم که نه خیلی بیشتر از این حرفاس

شما فکر کنین همون 10 ثانیه اول من مات نشسته بودم تو اتاقم

اولش که فک کردم مثلا ماشین بزرگ رد میشه

بعد که مامانم صدام کرد شااااادی زلزله اس بیا بیرون

دیگه کتابم رو انداختم و دویدم تو پذیرایی

بعدم که همه مون همدیگه رو بغل کردیم و نشستیم رو زمین :))))

من هی داشتم نگاه سقف میکردم که ببینم با این تکونای شدید کی میریزه رو سرمون 😐

هییی میگفتم خداااا پس چرا تموم نمیشه؟لطفا بسه

نوه های همسایه بغلیمون هم جیغ میزدن گریه میکردن

خدا رو شکر که تموم شد و چیزی نشد تو شهر ما

ولی هموطنای سرپل ذهاب و قصر شیرین و روستاهاشون چی؟:\

وااااقعا خدا واسه هیچکس نیاره و به اونا نهایت صبر رو بده

فک کنین سرپناه زندگیتون رو از دست داده باشین تو خاک باشین و در همون حین هم دنبال عزیزاتون از زیر آوار باشین....

خدایا خودت صبرررر بده بهشون

انشالله که دیگه هیچوقت همچین حادثه تلخی پیش نیاد

منم این روزا مثل همه شما عکس های زلزله رو دیدم و اشک ریختم براشون

حتی حجم کمک های مردمی رو هم دیدم گریه کردم که چقدر مردم سرزمینم دلشون بزرگه و تو این موقعیت تنهاشون نذاشتن


+پ.ن : این روزا کنار یه عالمه درسی که واسه خوندن هست کتاب "ملت عشق" رو میخونم و سریال "گیم  او ترونز" رو نگاه میکنم. هر دوشون رو دوست دارم

  • شادی شو

5.سینگل فور اور:))

دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۲۶ ب.ظ

به احتمال 99% من هیچوقت ازدواج نمیکنم. به نظرم مسخره اس باقی مانده عمرت رو تو همه چیت با یکی دیگه شریک شی. زندگیت ,برنامه هات,بدنت و...!!

 خواستم بگم من که ازدواج نمیکنم پس از کسایی که الان تو زندگیم میرن و میان هر از گاهی مینویسم واسه وقتی که پیر شدم و پیرزنونه غرغر کردم که چرا کسی دور و برم نیست بیام اینارو بخونم دلم شاد شه:)))

  • شادی شو

4.آرامش

يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۳۹ ق.ظ

یه کابوس وحشتناک داشتم میدیدم. راستش شاید ٤،٥ سال پیش این اتفاق تو زندگی روزمره ام دور از تصور نبود... درستِ عین اون اتفاقی که خواب میدیدم نیفتاده بود ولی مشابهش چندین بار اتفاق افتاده بود...!!

وسط کابوس دیدنم یه لحظه از خواب بیدار شدم زود موقعیتم یادم افتاد. همون لحظه یه لبخند عمیق زدم و گفتم خدایا شکرت برای آرامشی که الان تو زندگیم هست 🙏🏻🙏🏻😊 و دوباره خوابیدم 

درسته الان توی زندگیم همه چیز پرفکت نیست ولی خدا رو شکر آرامش دارم 🌸

  • شادی شو